ز غمت پیر شدم زوق شکفتن ندارم ، به خدا دوست دارم جرات گفتن ندارم .
آن روز هوا هوای بی صبری شد ، خورشید اسیر ظلمت بی جبری شد ، روزی که دلم هوای باریدن داشت ، تا آه کشیدم آسمان ابری شد . گر دارم دلی آن را فدای داس ام اس عاشقانه ست می سازم ، در اوج بی کسی تنها به لطف دوست می سازم . قطره بارون ممکنه کوچک دیده بشه ، اما یک گل تشنه همیشه منتظر باریدنشه .
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
شنبه 14 تير 1393برچسب:, | 13:39 | تیموررضائی شهریور | نظر بدهید
.: Weblog Themes By Pichak :.